پشت اين لاك‌های سوخته روزگاری كسی می‌زيست

 «سرانجام نخستین لاشه‌های سوخته‌ی جانوران بی‌گناه تالاب گندمان هم کشف شد و خاطره‌ی تلخ لاک‌های سوخته‌ی «پریشان»، این بار در گندمان تکرار شد تا پریشان‌حالی طرفداران محیط زیست کامل شود.»

 [http://biaban.darvish.info/archives/2538]

 لاك‌پشت‌هايی كه از دار دنيا به همين يك وجب لاك دلخوش كرده بودند و تا آب از آب تكان می‌خورد دست از پا درازتر به خلوت لاك خود می‌خزيدند تا آب‌ها از آسياب بيفتد، بی‌فايده دست و پای خود را جمع می‌كردند اما دست آتش لحظه به لحظه درازتر و درازتر می‌شد. آتش «بيرحمانه» و «قاطعانه» می‌آمد و بی‌اعتنا به فريادها و ضجه‌های سوختن، شهوت زبانه‌های ملتهبش را با «تجاوز» به حرمت‌ها و مرزها فرومی‌نشاند. ذهن زلال لاك‌پشت‌ها دمخور آب و تالاب بود كه مومنانه حرمت هر مرز و محدوده‌ای را پاس می‌داشتند اما كام تشنه‌ی اين آتش را هيچ آبی سيراب نمی‌كرد.

تجربه‌ی سوختن در لاكی كه همواره پناهگاه تنهايی بوده بايد خيلی دردناك باشد. تصوير آتش در چشم‌های لاك‌پشت‌ها لحظه به لحظه درشت‌تر می‌شود. آيا لاك‌پشت‌ها هم از بوی گوشت و لاك سوخته دل‌ريش می‌شوند؟. آيا از ديدن سوختن لاك‌پشتی ديگر كه در چند قدمی‌شان گرفتار لاك ملتهبش شده اندوهگين می‌شوند؟ شايد هم شانه بالا بيندازند و بی‌‌تفاوت سر بچرخانند و كنج عافيت را در گوشه‌ی تاريك لاك خود بجويند؟ شايد. اما مطمئنن آوار شدن آتش روی لاك و سوزش و گزش آن را با پوست و گوشت خود حس می‌كنند. يك لحظه دلم سوخت برای لاك‌پشتی كه از ترس «تجاوز» آتش، به درون لاك خود گريخته اما آتش بی‌حيا كه به همه جا سرك می‌كشد لاك‌پشت بينوا را در همان كنج عافيتش گير انداخته است. آخ ای لاك‌پشت تنها كه نه راه پيش داری و نه راه پس، ديدی كه لاك مهربان عافيت‌جويی عاقبت تنور داغ زنده‌زنده‌سوزی‌ات شد.

Published in: on 2009/09/28 at 9:33 ب.ظ.  Comments (2)  

The URI to TrackBack this entry is: https://kolbehban.wordpress.com/2009/09/28/%d9%be%d8%b4%d8%aa-%d8%a7%d9%8a%d9%86-%d9%84%d8%a7%d9%83%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d8%b3%d9%88%d8%ae%d8%aa%d9%87-%d8%b1%d9%88%d8%b2%da%af%d8%a7%d8%b1%db%8c-%d9%83%d8%b3%db%8c-%d9%85%db%8c%e2%80%8c/trackback/

RSS feed for comments on this post.

2 دیدگاهبیان دیدگاه

  1. بسیـــــــــــــــــــار زیبا بود مسعود عزیزم

  2. مرسی مسعودجان
    در حال خواندنم…


بیان دیدگاه